سلطان‌بانو

Sunday, February 18, 2007

● چند تا لينك:

>> اين مستند نود دقيقه اي از سفر Rageh Omaar به ايران رو ببينيد و براي دوستانتون در خارج از ايران بفرستيد. چون با اينكه كامل نيست ولي تا حدود زيادي واقعيه. چنين كليپ هايي به تغيير دادن نگاه بسيار بد مردم دنيا نسبت به ايران كمك ميكنه، هر چند كه سازنده هاش ممكنه اهداف ديگه يي رو دنبال كنن. ديدنش براي خودتون هم خوبه. يك نگاه از بيرون باعث دريافتن تفاوتها و ظرافت هاي اجتماعي زيادي ميشه. اميدوارم سرعت اينترنتتون اگه در ايران هستيد، اجازه بده اجراش كنيد.



>> اين هم لينك جديد سايت تغيير براي برابري. شيرين عبادي معتقده كه کمپین با نورافکن وارد خونه ها شده.

>> سايت ميدان زنان - هم دربارهء تدوين خواسته هاي زنان ايرانه در قالب يه منشور.

>> خبر ديگه اينكه ايران به كشتي Green Peace اجازه ورود به بوشهر نداد. (BBC)

>> آخرين لينك اين پٌست هم اينه كه اگر ارگاسم زنانه توي بدن مردها اتفاق بيفته اونارو مي كشه! (لينكدوني هودر)

|  ||  8:57 PM

Friday, February 16, 2007

● يه خبري امروز توي ياهو ديدم كه دونستنش ممكنه به درد شما هم بخوره: شركت Forbes كه در زمينه توليد گزارشات آماري از وضعيت بازار كار و سرمايه در امريكا فعاليت مي كنه، امسال شهر Raleigh از ايالت كاروليناي شمالي رو به عنوان بهترين شهر امريكا از نظر يافتن فرصتهاي شغلي مناسب برآورد كرده. شهر Phoenix از ايالت Arizona رتبهء دوم و شهرهاي Jacksonville و Orlando از ايالت Florida رتبه هاي سوم و چهارم رو دارن و پايتخت امريكا امسال رتبهء پنجم رو از اين فهرست صدتايي به خودش اختصاص داده. Washington DC پارسال بهترين شهر امريكا از نظر فرصتهاي شغلي مناسب معرفي شده بود.

معيار Forbes در تهيهء اين فهرست، نرخ بيكاري، رشد درآمدها، متوسط درآمد خانوار و هزينه هاي زندگي در شهرهاي مختلف اين قاره است.
از بين50 ايالت، Florida با داشتن شش شهر در ليست 25 شهر اول اين فهرست از بهترين بسترهاي كسب و كار در امريكا برآورد شده.
شهرهاي بزرگي مثل New York رتبهء 75 ، Chicago رتبهء 82، Boston رتبهء 83 و Los Angeles رتبهء 88 اين جدول رو امسال بدست آورده اند.
يكي از دست اندركاران مؤسسهء Forbes معتقده كه شهر Raleigh كه در بخشي از منطقهء معروف به Research Triangle كاروليناي شمالي قرار داره، همهء مزيتهاي فلوريدا رو بدون hurricane هاي اون داره. جنوب شرق و جنوب غرب امريكا بدليل داشتن هواي گرم، زمينهاي آزاد قابل توسعه، هزينه هاي پايينتر زندگي و نرخ پايين ماليات ها بهترين جا براي فعاليتهاي اقتصاديه.
عكس بالا نمايي از شهر رَليقه.

|  ||  10:02 PM

Tuesday, February 13, 2007

● خونهء ما به اصطلاح معماری عامیانه یه خونهء جنوبیه. پنجرهء اتاق خواب من به یه کوچهء بن بست باز میشه. گهگاه، صدای یه رهگذر آوازه خون فضای اتاقمو آهنگین میکنه. چند شب پیش یه نوازندهء آکاردئون ترانهء عقرب زلف کجت رو می زد. انقدر از این آکاردئونی های میدون ولیعصر سلطان قلبها شنیده بودم که این آهنگه خیلی شنیدنش مزه داد. امشب هم یه آقایی به زبون ترکی یه چیزایی درباره فاطمه زهرا و حسین می خوند که وزنش توی مایهء همایون از هفت دستگاه موسیقی ایرانی بود. لابد میدونین که ارزش خیلی از نوحه های ما به موسیقی اصیلیه که تو خودشون دارن و نسل به نسل منتقل میشن. درِ خروجی ساختمون ما طوری نیست که از طبقهء سوم بدویی و بری به رهگذر آوازه خون چیزی بدی. ناچاری از پنجرهء اتاق، براش چیزی رو که میخوایی، پرت کنی که خب زیاد جالب نیست! بنابراین معمولا نقش یه آدم بی خاصیت رو برای او پیدا می کنی که فقط به سازش یا به صداش گوش میده. یادمه دوسال پیش یه بار با برادرم تصمیم گرفتیم یه پولی برای طرف پرت کنیم. اسکناسه رو گذاشتیم توی یه کاغذ و برا اینکه سنگین بشه چند تا حبه قند کنارش گذاشتیم و کاغذو دورش پیچوندیم و چسب کاری کردیم و پرت کردیم براش. خوشبختانه به دستش رسید! لحظهء شادی بود...

|  ||  9:40 AM

● كانكشن اينترنتم از خونه اگه درست بشه، شب يه چيزايي مي نويسم. فعلا برم يه دودي به سرم بدم توي ترافيك عصر تهران. شايد ديگه گيرم نياد!

|  ||  6:55 AM

Sunday, February 04, 2007

● به دوستاني كه براي شيفت كردن روي تكنولوژي هاي جديد توليد نرم افزار نميدونن از كدوم سورس ها شروع كنن كه سريعتر به نتيجه برسن، سي دي هاي آموزشي شركت داده هاي طلايي رو توصيه مي كنم.
Web Programming w/ ASP.Net+C#, DB Programming w/ ASP.Net+C#, Win App w/ C#, DB Programming w/ C#, E-Commerce و XML.Net سي دي هاي خوبي هستن. يكي از برتري هاي اين سي دي ها، شيوهء حرف زدن مدرس هاي مسلطشونه كه در عين اينكه هر كدوم بامزگي و تيك هاي خاص خودشونو دارن، حرف زدنشون حالت طبيعي داره و اينجوري نيست كه يه متن رو از روي يه صفحه بصورت خشك و بي روح بخونن و اسلايد نشون بدن. فضاي سي دي طوريه كه انگار توي كلاس درس نشستي. هر سي دي هشت تا لايسنس داره كه رمزش با تماس تلفني يا از طريق اينترنت قابل دريافته. داده هاي طلايي ظاهراً يه دفتر هم توي دوبي داره. سي دي هاش فقط دو تا اشكال داره. يكيش خميدگي و Label هاي كج و كوله ييه كه روشون خورده و اگه بخوايين از سي دي درايو لپ تاپ استفاده كنين، بايد حتماً كپيشون كنين روي هارد ديسكتون. دوميش اينه كه براي دريافت رمز عبور از طريق تلفن گويا، بايد سه بار تماس بگيرين و سومين كدي كه اپراتور بهتون ميده، كدِ درسته! قيمت هر سي دي بطور متوسط 5500 تومنه.
اينجور كه فهميدم، مدرس هاي كار درست امروز تهران، اكثرشون اين سي دي ها رو ديدن يا گوش دادن. براي يكي داشتم اينا رو توضيح ميدادم، گفت چقد گرفتي براشون تبليغ كني؟!

|  ||  2:59 AM

● امتحان GRE امسال كه به گند كشيده شده. طبق خبرهاي رسيده، بچه هايي كه دو ماه پيش امتحان دادند، با تماس سازمان سنجش، بهشون اعلام شد كه پاسخنامه ها گُم شده و بايد دوباره ازشون امتحان گرفته بشه. ديروز -شنبه 14 بهمن- هم موعد امتحان دوم بوده، ظاهراً ملت از هشت و نيم صبح نشستن سر جلسه ولي از سؤالها خبري نشده. آخرش اومدن بهشون گفتن كه سؤالها داره ميرسه به فرودگاه امام خميني و چون راهش از شهر دوره، تا ساعت دوي بعد از ظهر طول مي كشه به دستشون برسه! بچه ها رو فرستادن خونه هاشون و بعد از ظهر دوباره زنگ زدن كه سؤالهاي GRE General اشتباهاً بجاي GRE Subject از ETS فرستاده شده و بنابراين امتحان فعلاً معلقه. اينجور كه معلومه سازمان سنجش ايران و بچه هاي بينوايي -از جمله برادرم- كه فرصتي براي ارسال نمره هاشون به دانشگاههايي كه apply كرده اند ندارند، بازيچهء بي مسؤوليتي هاي عمدي يا سهوي DHL و ETS شده اند.

|  ||  1:07 AM

Saturday, February 03, 2007

● اين بلاگر ورژن آپديت كرد و فونت ها و چيدمان نوشته هاي سمت راست صفحهمو بهم ريخت. هيچ تغيير به درد بخوري هم نداد توي back-end سايتش. فقط زد تو ذوق سلطان بانو كه مي خواست با رنگ و لعاب جديدش دلش خوش باشه. به قول بعضيا: خيالي نيست! كم كم درستش مي كنم.
ديشب دو تا سي دي قديمي از سال 1342، بُردتم به بيست سال پيش. زماني كه نواراي شهر قصه رو هفته اي پنج بار گوش مي دادم و از داستان فيله و ميمونه و مُلاهه و رماله و خاله سوسكه و موشه براي خودم صحنهء تئاتر مي ساختم و به كنايه هاي سياسي اجتماعيش مي خنديدم. ديشب فهميدم كه جميله ندائي - قصه گوي شهر قصه - چه شكلي بود و اون لوتي عاشق كه آه مي كشيد و مي گفت: " ...بنويس! .. ما رو ديوونه و رسوا كردي. حاليته؟ .. ما رو آوارهء صحرا كردي. حاليته؟ ... آخه ما واسه خودمون معقول آدمي بوديم، دست كم هر چي كه بود، آدم بي غمي بوديم. حاليته؟ ... سر و سامون داشتيم، كس و كاري داشتيم .... هي ديگه يادش بخير .... .... اما راستش چي بگم؟ تقصير ما كه نبود. هر چي بود زير سر چشم تو بود. يه كاره تو راه ما سبز شدي، ما رو عاشق كردي، ما رو مجنون كردي، ما رو داغون كردي. حاليته؟ آخه آدم چي بگه قربونتم؟ ... حالا از ما كه گذشت. بعد از اين اگر شبي نصفه شبي، به كسوني مث ما قلندر و مست و خراب، تو كوچه برخوردي، اون چشارو هم بذار ... يا اقلاً ديگه اين ريختي بهش نيگا نكون. آخه من قربون هيكلت برم، اگه هر نيگا بخواد اينجوري آتيش بزنه، پس باس تموم دنيا تا حالا سوخته باشه. "
نويسنده و كارگردان شهر قصه بيژن مفيد بود.

|  ||  10:15 PM

● تصاويري از استانبول، عكس هايي كه به تابلوهاي نقاشي شبيهند:

|  ||  1:58 AM

 

This page is powered by Blogger. Isn't yours?